English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7675 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mentation U حالت دماغی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
to speak through one's nose U تو دماغی
cephalic U دماغی
cacuminal U دماغی
encephalic U دماغی
nosepiece U رو دماغی
mental U دماغی
nose band U رو دماغی
nassal U تو دماغی
nassal U دماغی
nasally U تو دماغی
pons U پل دماغی
cerebral U دماغی
nasal U تو دماغی
pince nez U عینک دماغی
nassal letters U حروف تو دماغی
cranial nerve U عصب دماغی
pons U حدبه دماغی
To talk through ones nose. U تو دماغی حرف زدن
psychiatry U معالجه ناخوشیهای دماغی
dyscrasia U اختلال مزاجی یا دماغی
psychopathic U وابسته به ناخوشی دماغی
psychopathist U متخصص ناخوشیهای دماغی
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
paranomia U اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
eliza U برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
situation U حالت
temperaments U حالت
makes U حالت
attitude U حالت
idiocrasy U حالت
attitudes U حالت
temperament U حالت
ill conditioned U بد حالت
expression U حالت
expressions U حالت
state U حالت
manner U حالت
case U حالت
disposition U حالت
posture U حالت
pyreticosis U حالت تب
posturing U حالت
situations U حالت
condition U حالت
queasiness U حالت قی
glass eyed U بی حالت
fettle U حالت
temper U حالت
tempers U حالت
postures U حالت
line condition U حالت خط
stance U حالت
stances U حالت
estate U حالت
estates U حالت
postured U حالت
grain U حالت
febricity U حالت تب
tempered U حالت
predicament U حالت
states U حالت
stating U حالت
unexpressive U بی حالت
cases U حالت
mood U حالت
phase U حالت
moods U حالت
phased U حالت
phases U حالت
predicaments U حالت
status U حالت
make U حالت
self U حالت
if U حالت
stated U حالت
state- U حالت
feverishness U حالت تب
kashruth U حالت جواز
in form U خوش حالت
kashrut U حالت جواز
lethargically U با حالت سبات
humanness U حالت انسانیت
heat proof quality U حالت نسوزی
i.c. U حالت اولیه
defensively U با حالت تدافع
ground state U حالت پایه
hang over U حالت خماری
jussive U حالت امری
in a state of depression U در حالت افسردگی
isopiestic U حالت فشارمتعادل
iciness U حالت یخی
incipience U حالت نخستین
ignition condition U حالت احتراق
idiocrasy U حالت مخصوص
linearity U حالت طولی
liquid state U حالت مایع
limit state U حالت حدی
inactive status U حالت انتساب
incipincy U حالت نخستین
initial state U حالت اغازی
locative U حالت مکانی
input mode U حالت ورودی
insert mode U حالت درج
idle position U حالت سکون
answer mode U حالت جواب
answer mode U حالت پاسخ
antisepsis U حالت ضد عفونی
arborescence U حالت شاخهای
atilt U با حالت حمله
automatism U حالت خودکاری
balanced state U حالت تعادل
balanced state U حالت متوازن
balanced state U حالت متعادل
balminess U حالت مرهمی
borderline state U حالت مرزی
burst mode U حالت پیوسته
chararcter mode U حالت دخشهای
circuit opening U حالت مدارباز
circumstantiality U حالت وکیفیت
colloidal state U حالت کلوییدی
amentia U حالت هذیان
affectivity U حالت عاطفی
thirstily U با حالت تشنگی
possessive U حالت اضافه
possessives U حالت اضافه
domesticity U حالت اهلی
fluidity U حالت مایعی
resilience U حالت ارتجاعی
crudely U در حالت خامی
nervousness U حالت عصبانی
defensively U حالت دفاعی
defensive U حالت تدافع
genitive U حالت اضافه
sulkily U با حالت قهر
accusative U حالت مفعولی
accidentalness U حالت اتفاقی
acedia U حالت خ-لسه
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
affectedly U با حالت بخودگرفته
command mode U حالت فرماندهی
conjugality U حالت زناشویی
equilibrium state U حالت تعادل
erectness U حالت عمودی
exceptional case U حالت استثنایی
excited state U حالت برانگیخته
expressive eyes U چشمان با حالت
facial expression U حالت چهره
febile U دارای حالت تب
feminineness U حالت زنانه
feminity U حالت زنانه
childishness U حالت بچگی
final state U حالت پایانی
free wheeling U حالت خلاصی
fugitiveness U حالت شخص
gas phase U حالت گازی
glassy state U حالت شیشهای
vitreus state U حالت شیشهای
goutiness U حالت نقرسی
equation of state U معادله حالت
energy state U حالت انرژی
continuum state U حالت پیوستار
conversational mode U حالت محاورهای
corresponding state U حالت متنافر
counterpoise U حالت تعادل
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com